برای پرسشگری، ذهن باید فعال باشد. اما باید میان فهم و فهمیدن تفاوت قائل شویم. همهی ما یک فهمهایی داریم. همان که همه میدانیم، فهمهای ما است. اما فهم کافی نیست، فهمیدن است که اهمیت دارد. کسی که یک کلمه میداند ولی فهمیدن دارد، نسبت به كسى که همه علوم را میداند، اما هنر فهمیدن ندارد، برتری دارد.
او یک کلمه میداند، اما فهمیدن دارد، به همین دلیل در حرکت است.
فرق بین فهم و فهمیدن آن است که پرسش از فهمیدن میآید نه از فهم. پرسش معمولاً در فرهنگهای دینی مطلوب نیست. [از خداوند بازخواست نمیشود اما از انسانها بازخواست خواهد شد.]، از کار خدا هیچ نپرس. از کار خدا سر در نمیآوری. خدا مسؤول نیست و نمیتوان از او سؤال کرد، اما همه مردم مسولاند و باید پاسخگوی کاری باشند که انجام میدهند.
دوست داشتن در حال بارگذاری...