در مورد زندگانی علی و فاطمه نیز ملایان، شبهه ملایان و شیعیان یاوه گو بسیار لاف زده اند و اغراق کرده اند. برخی از اسلامگرایان علی و فاطمه را بهترین نمونه و الگو برای همه دورانها معرفی میکنند، اما تاریخ بگفته ناپلئون که آنرا دشمن دین دانسته است به شدت با این فرضیه مخالفت دارد. منابع تاریخی نشان میدهند که میان علی و فاطمه روابط خوبی وجود نداشته است. علی قصد ازدواج داشته است و از همین روی فاطمه به محمد شکایت میکند. حدیث معروف محمد نیز که در مورد فاطمه است، یعنی «فاطمه پاره تن من است، هرکس او را بیازارد مرا آزرده است» به همان آزردگی فاطمه از دست علی ارتباط دارد.
گاهی اوقات به نظر میرسد شیعیان نسبت به علی حساس تر از خدا هستند، یعنی اگر کسی به خدا ایرادی بگیرد و بگویید او وجود ندارد، به شیعیان زیاد بر نمیخورد اما اگر کسی بگوید بالای چشم علی ابرو بوده آمپرشان بالا میرود و ممکن است فیوز بسوزانند. بیهوده نیست که برخی سنی ها شیعیان را علی پرست میخوانند. آنقدر در مورد علی قصه گفته اند و چیزهای عجیب غریب به او نسبت داده اند که آن علی تخیلی که در ذهن شیعیان وجود دارد با شخصیت تاریخی علی که چهارده قرن پیش می زیسته است چندین سال نوری فاصله دارد. شهریار در ارتباط با علی سروده است «نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت». باورهای شیعیان نسبت به علی از علی اللهی ها تا شیعیان عاقل بسیار متفاوت است.علی اللهی ها طبیعتاً باورهای عجیب غریب بیشتری نسبت به علی دارند و با اطمینان میتوان آنها را تمام دیوانه نامید، بعد از آنها شیعیان عوام هستند که علی را خدا نمیدانند اما باز هم غلو فراوان نسبت به علی میکنند این دسته از شیعیان معمولاً اطلاعات خود در مورد علی را از پای منبر روحانیون شیعه میگیرند.
– امام صادق عليه السلام فرمود: جبرئيل عليه السلام بر محمد صلى للّه عليه و آله نازل شد و گفت : اى محمد! خدا ترا مژده مى دهد به مولودى كه از فاطمه متولد شود و امت تو او را بعد از تو مى كشند فرمود: اى جبرئيل ! سلام به پروردگارم برسان، مرا به مولودى كه از فاطمه متولد شود و امتم او را بكشند نيازى نيست ، جبرئيل به آسمان بالا رفت و سپس فرود آمد و همان سخن را گفت ، پيغمبر فرمود: اى جبرئيل ! سلام به پروردگارم برسان مرا به مولودى كه از فاطمه متولد شود و امتم او را بكشند نيازى نيست ، جبرئيل به آسمان بالا رفت و سپس فرود آمد و گفت : اى محمد! پروردگارت به تو سلام مى رساند و ترا مژده مى دهد كه امامت و ولايت و وصيت را در ذريه او قرار داده ، او هم پيغام داد كه من راضى گشتم . ((پس به ناخوشى او را آبستن شد و به ناخوشى زائيد و از آبستن شدن تا از شير گرفتنش سى ماه بود، و چون به قوت رسيد و چهل ساله شد، گفت : پروردگارا! مرا وادار كن تا نعمت ترا كه به من و به پدر و مادرم انعام كرده ئى سپاس گزارم و عملى شايسته كنم كه پسند تو باشد و بعضى از فرزندانم را شايسته كن ) اگر او نمى فرمود: بعضى از فرزندانم را شايسته كن ، همه فرزندان آن حضرت امام مى شدند، ) و امام حسين از فاطمه عليهماالسلام و از هيچ زن ديگر شير نخورد، بلكه او را خدمت پيغمبر صلى للّه عليه و آله مى آوردند و آن حضرت انگشتانش را در دهان او مى گذارد و او باندازه اى كه دو روز و سه روزش را كفايت كند، از آن مى مكيد، پس گوشت حسين عليه السلام از گوشت و خون رسول خدا صلى للّه عليه و آله روئيد. و فرزندى شش ماهه متولد نشد، جز عيسى بن مريم عليه السلام و حسين بن على عليهما السلام . و در روايت ديگر است كه امام رضا عليه السلام فرمود: حسين را نزدپيغمبر صلى للّه عليه و آله مى آوردند و آن حضرت زبانش را در دهان او مى گذاشت تا مى مكيد و به همان اكتفا مى كرد و از هيچ زنى شيرنخورد.