درباره اسلام و نگاهی که این دین به انسانها ، آنگونه که من می فهمم این بسیار مهم است که ببینیم دستگاه های فکری و اندیشه ورزی چه الگوهایی از انسان به دست میدهند یا به عبارتی باید ببینیم چه نگاهی به انسان دارند و آنرا چگونه موجودی میبینند. آیا این نگاه با تحقیر یا وحشت همراه است یا با نیکی و ترغیب به خردورزی ؟
در آن حدی که من اسلام را در مییابم و البته شواهد زیادی برای نظر خود دارم در اسلام به ویژه کتاب آسمانی آن یعنی قرآن به آدمی نگاه زنندهای وجود دارد. در ابتدا که انسان ها رو به چند بخش مختلف تقسیم میکند.
یک بخش که مؤمناناند که در قرآن به این افراد یومنون بالغیب گفته میشه،یعنی کسانی که که به غیب ایمان دارند اینان پرهیزکارانند این افراد کسانی هستند که در جنگ ها و شرایط مختلف همراه محمد بوده اند و شکی در فرامین الهی ندارند و در برابر محمد قرار نمیگیرند، هر چه او میگوید را به گوش شنیده و با جان لمس میکنند.
گروهی دیگر که منافقان هستند. این افراد در نگاه قرآن به ظاهر مسلمانند و به قولی گاهی مسلمانند و گاهی مسلمان نیستند، بخشی از این موضوع به تاریخ بر میگردد، مثلا در بعضی جنگها با پیامبر همراهی نمیکردند.
و گروهی دیگر که کافرانند، این گروه پیامبر اسلام را به عنوان فرستاده خدا قبول ندارند و با او هیچگاه همراه نمیشوند. در قرآن این افراد ذاتن انسانهای پلید و بدی هستند یا به عبارت دیگر چوب کجی هستند که صرفا با جهاد و کشتار راست میشوند.
اما قسمت مهمتر آیاتی است که قرآن در یک مقیاس کلی به انسان نگاه دارد، فارغ از طبقه، جنس و عقیده او.
بهتر است به بعضی از آیات در این باب اشاره کنم:
برای نمونه سوره ی بلد آیهٔ ۴
آشکارا مینویسد » که به راستی ما انسان را در رنج آفریدیم» در واقع قرآن این نظر را دارد که رنج انسانی را ما همراه با انسان آفریدیم و ما کاری کردیم که انسان در مشقت زندگی کند. در پایان توضیح خواهم داد که چرا قرآن همچین ادعایی را دارد. بهتر است به سوره ی معراج آیهٔ ۱۹ نگاه کنیم :
» به راستی انسان سخت آزمند(طمع کار) و بی تاب خلق شده است» آفریدگار انسان یعنی الله ادعا می کند که من انسان ها رو آزمند آفریدم یعنی خدایی که سرشت و ذات او نیک است و بدی در او راه ندارد آزمندی یا طمع کاری که جز مسائل اخلاقی ناپسند به شمار می رود را در انسان گذاشته و سرشت انسان را طماع و بی حوصله آفریده ، البته همه میدانیم طمعکاری اصلا چیز خوبی نیست ولی الله ادعا دارد که انسان را از یک گل بدبو درست کردیم حالا یک سری چالشهای اخلاقی هم در وجود انسان قرار دادیم.
اما باید توجه کرد منظور نهادن این چیز های بد در وجود انسان است(آزمندی طمعکاری و غیره).
و در سورهٔ ابراهیم آیهٔ 34 اشاره داره » هرچه از او خواستید به شما عطا کرد و هرچقدر نعمت های خدا رو برشمارید، نمیتوانید آن را به شمار درآورید. قطعا انسان ستم پیشه ی ناسپاس است»
در این آیه با یک قطعیت بسیار بالا انسان را ناسپاس و ستم پیشه میداند. و جای تعجب اینجاست با اینکه میداند انسان ناسپاس و ستمکار است ولی او را خلق میکند.
در سوره زاریات آیه ی ۵۶ میگوید » جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا پرستش کنند»
مقصود این است که انسان و اجنه را آفریدم صرفا برای خودم(خدا) گذشته از این نگاه سادیستیک که چیزی را خلق کند در رنج و عذاب حالا هدف خلق چیزی جز پرستش کردن خودش نباشه ، جن و انس ابزاری هستند در دستِ خدا و ابزاری اند برای پرستش و هرگونه که بخواد میتواند با این شی یا ابزار رفتار کند. نکتهای که باید بدان اشاره کند و اگر شد دوباره به آن باز میگردیم این نگاه شئ انگارانه در قرآن مصیبتی است که بر جوامع اسلامی وارد شده زیرا هنگامی شما می توانیم فردگرایی و حقوق بشر را در یک جامعه داشته باشید که مردمان آن جامعه انسان را همانند شئ یا کالا نبینند. کانت تعبیر بسیار دقیقی در کتاب بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق دارد که شرح آن را در پایان این مقاله میآورم.
در سوره ی بقره آیهٔ۷ می نویسد» خدا بر دل های آنان و شنوایی آنها مهر نهاده و بر دیدگانشان پرده ای است و آنان را عذابی دردناک است»
من هیچ گاه در این آیه منطقی نیافتم، هرجور که این آیه را میخوانم یک تناقض آشکار در آن پیداست، از یک سو میگوید ما چشم و گوش آنان را بستیم یعنی علت اینکه آنها ایمان نمیآورند ما هستیم و از سوی دیگر می گوید که چون ایمان نمی آورند آنان را عذاب میدهیم، زجر میدهیم.
انسان در مفهوم کلی خود در قرآن هیچ ارادهای ندارد، اراده اون یا دست خدا و فرستاده اوست یا در دست شیطان دشمن خداست.
شاید فردی باشد که بگوید در قرآن آیاتی وجود دارد که اینگونه نیست، ولی باید در نظر داشت ما با دو روح ناسازگار در قرآن مواجه هستیم.
نویسنده :پیمان