نقد برهان اخلاق

بیان ساده و قابل فهم این برهان را می توان به این گونه توضیح داد که :« اخلاق تنها زمانی وجود دارد که ما به ازای متافیزیکی (بهشت و جهنم) وجود داشته باشد و چون اخلاق وجود دارد پس خدا هم وجود دارد.» در واقع بیان می کند که بدون وجود خدا اخلاق
وجود نخواهد داشت.

این برهان را از چند وجه می توان نگریست. ابتدا آنکه بنگریم منشا اخلاق چیست ؟ اخلاق اصولا از کجا ناشی می شود و اخلاقیات مشترک بین یک قوم یا انسانهایی که با هم زندگی می کنند از کجا می آیند؟ بایدها و نبایدها و یا به وجود آمدن هنجاری در اجتماع پایه متافیزیکی و بر اساس بهشت و جهنم ندارند و راز به وجود آمدنشان شالوده ای اقتصادی، اجتماعی و کاملا زمینی دارد. تا به حال از خود پرسیده اید که چرا ما اخلاق کسانی که پانصد سال دیرتر از ما زندگی می کردند و یا اخلاق کسانی که پانصد سال بعد از ما به دنیا می آیند را نداریم. راز این سوال در تغییر شکل اساس جامعه و شیوه تولید اجتماعی نهفته است. این را به هیچ وجهی نمی توان به خدا مربوط کرد. در ضمن توجه شما را به این نکته جلب می کنم که اخلاق با توجه به زمینه اجتماعی اش امری متغیر و نسبی است و بر عکس تصور عامی موجود که اخلاق را دارای منشایی مطلق فرض می کنند، می باشد. نسبی بودن اخلاق دقیقا رد این برهان است. و می توان تنها با ثابت کردن این نکته که اخلاق امری نسبی است، اخلاق را از لوث وجود متافیزیک پاک کرد و به آن پایه ای واقعی، عینی و زمینی داد.
موضوع دوم ضمانت اجرائی اخلاق است. خیلی سطحی این سوال را مقابلمان می گذارند که اگر بهشت و جهنمی به عنوان ترساننده و جذب کننده وجود نداشته باشد اخلاق ضمانت اجرایی ندارند و مثلا کسی که به بهشت و جهنم اعتقاد ندارد می تواند خیلی راحت دروغ بگوید، به حقوق افراد تجاوز کند و انسانی را به قتل برساند. این موضوع را می توان به دو صورت پاسخ داد. اولی با آوردن مثالهایی از تمدن هایی که به خدا اعتقادی نداشتند و سالیان متمادی در کنار هم زندگی می کردند. یا مثلا مقایسه تجاوز، قتل و دزدی و تروریسم و … در کشورهایی که حاکمیتی مذهبی یا انسانهای مذهبی دارند به حکومت های سکولار و یا جوامعی که توانسته اند مذهب را از زندگی شان دور کنند می تواند در مقابل این سوال قرار گیرند. اما از این جنبه هم می توان بررسی کرد که عمل به اخلاقی که در جامعه شکل گرفته است به خاطر انسانیت است نه به خاطر طمع گرفتن پاداشهایی در جهان دیگر. یعنی جنبه انسانی تر و واقعی تر قضیه است که از حالت اول پیروی کند.
نوشته:کارن دیبا

بیان دیدگاه